مصاحبه با گروه مترجمان آداش در مورد کتاب عشق و یک دروغ
کتاب عشق و یک دروغ یکی از کتاب های پرآوازه ای هست و گروه مترجمان نشر آداش تصمیم گرفتن این کتاب رو ترجمه کنن. آداش فکر کرد، ممکنه که شما دوست داشته باشید، قبل از خرید این کتاب بیشتر در موردش بدونین. برای همین تصمیم گرفت در مورد کتاب، مصاحبه ای با این گروه داشته باشه و در مورد کتاب و حال و هوای خودشون موقع ترجمه بپرسه، تا شما هم بیشتر در موردش بدونین.
خب اولش شاید برای همه این سوال پیش بیاد که ما چرا تصمیم گرفتیم این کتاب رو دوباره ترجمه کنیم، تیم ترجمه اینطور پاسخ دادن:
علت انتخاب کتاب
با چه ایدهای تصمیم به ترجمهی این کتاب گرفتید؟
دلایل زیادی در این امر دخیل بود که مسلما مهمترینش برای گروه ترجمهی ما فضای داستانی زیبایی بود که داستان «عشق و یک دروغ» داشت و در کنار اون به این دلیل که این داستان ترجمهی خیلی خوبی در کشور ما نداشت با مشورت جمعی از نویسندهها و مترجمین نشر آداش تصمیم گرفتیم این داستان رو مجددا ترجمه کنیم.
چرا حس کردین این داستان میتونه برای ترجمه قشنگ باشه؟
چون جدا از داستان زیبایی که داشت از بازخورد خوبی هم برخوردار بود، هم توی کشور خودمون ایران و هم توی کشورای دیگه. کلا این داستان از اون داستانایی بود که مخاطبین زیادی داشت و خیلیها دوستش داشتند. همین باعث شد ما به فکر بیفتیم که ترجمهاش کنیم.
شخصیت های محبوب برای تیم ترجمه
شاید هیچ کس به اندازه ی مترجم یا نویسنده مجبور نباشه با شخصیت ها همزاد پنداری کنه، آداش از نویسنده ها پرسید:
شخصیت محبوبتون در این داستان کدام بود؟
خوب چون کار ما یک کار گروهی بوده قطعا جوابها متفاوت خواهد بود. مثلا بعضی از مترجمای ما شخصیت سیسیلی رو خیلی دوست داشتند و بعضی هم شخصیت راجر بوکانان رو میپسندیدند. یه عده هم بودند که شخصیت کاتی دوست سیسیلی رو بیشتر دوست داشتند.
آنچه در روزهای ترجمه گذشت…
یک مترجم با کتابش زندگی میکنه. در زندگی، اشک هست، لبخند هست، خشم هست. مترجم ها هم از این قاعده مستثنی نیستند.
آیا تا حالا با یه قسمت کتاب گریه کنین؟ اگه میشه سربسته بگین کجاش؟
گریه که نه، ولی یک جاهایی از داستان بود که همهی ما رو متاثر میکرد. شاید به این دلیل که نمونهی واقعی اون رو در اطرافمون زیاد دیده بودیم. همین امر باعث شده بود بیشتر اون صحنههای حسی رو درک کنیم و یک جاهایی ناراحت بشیم. مثلا وقتی به دلایلی سیسلی و راجر بوکانان از هم جدا شدند همهی ما متاثر شدیم. مخصوصا وقتی حالات شخصیت مرد داستان رو شرح داده میشد و غمش رو نشون میداد.
حتما در هر رمان قراره شخصیت اصلی سختیهایی کشیده، این رمان هم همینطور، جایی دلتون برای شخصیت اصلی سوخته؟
خیلی پیش اومده. مخصوصا برای شخصیت مرد داستان که قادر نبود عشقش رو نشون میده و مجبور بود تظاهر به بیتفاوتی کنه. جاهایی که با سیسیلی مواجه میشد اما سکوت میکرد به نظرمون دردناک بود.
حستون نسبت به شخصیت منفی داستان چی بود؟
نویسنده در داستان طوری به شخصیت منفی پرداخته بود که خیلی نمیشه گفت از اون متنفر بودیم. بیشتر حس دلسوزی نسبت به اون داشتیم و این شاید بهخاطر این بود که معجزهی عشق رو در زندگیش باور نداشت.
این رمان بیشتر روزها ترجمه کردین یا شبها؟
چون همزمان چند مترجم بودیم که کار رو انجام میدادیم در زمانهای مختلف این ترجمه رو انجام میدادیم. مثلا یکی از مترجمین ما عادت داشت فقط شبها کار کنه درحالیکه بعضیها فقط روزا کار میکردن.
موقع نگارش این رمان چه آهنگهایی رو بیشتر گوش دادین و با چه چیزی خودتون رو در فضاش غرق کردین؟
حقیقت اینه که اصلا از آهنگ استفاده نکردیم چون مدام انواع دیکشنری رو چک میکردیم نمیتونستیم تمرکز داشته باشیم. ولی چای رو همیشه کنارمون داشتیم و یکجورایی از اول تا آخر ترجمه کنارمون بود!
اگر خواننده بخواد این کتاب ترجمهی شما رو بخونه به نظرتون در چه محیطی میتونه بیشترین ارتباط رو با کتاب بگیره؟(مثلا بغل پنجره، در خلوت یا… )
به نظرمون چون «عشق و یک دروغ» فضای داستانی دلنشینی داره در هر حالتی میشه باهاش ارتباط برقرار کرد. چون از اون داستانهاست که خواننده وقتی خوندنش رو شروع میکنه دوست داره خیلی سریع اون رو به پایان برسونه. البته بازهم به سلیقهی خواننده بستگی داره. چون بعضی از خوانندهها عادتهای خاصی موقع خوندن دارن. مثلا ممکنه یکی دوست داشته باشه توی تنهایی کتاب رو بخونه و یکی دیگه اصلا اینطور نباشه.
بخش شیرین جلد
اهل قلم و کتاب بازها می دونن که بخش طراحی جلد یکی از زیباترین و شیرین ترین قسمت های تولید یه کتاب یا خریدش هست. وقتی یه نویسنده یه کتاب رو می نویسه، وقتی جلدش طراحی میکنن، انگار یه بار دیگه خستگیش در میره. آداش در مورد حال مترجماش با دیدن این جلد قشنگ، پرسید:
درمورد طرح جلد رمان برامون بگید.
طراحی جلد به عهدهی نشر آداش بود و انصافا هم طرح بینظیری رو برای جلد کتاب در نظر گرفتند. چون بهجرئت میتونیم بگیم که اصلا قابل مقایسه با طرح جلدهای قبلی این داستان نیست. خود ما وقتی طرح جلد رو دیدیم واقعا شگفتزده شدیم و خستگی حاصل از این کار رو فراموش کردیم. به نظرمون جدا از زیبایی منحصربهفردش واقعا با سوژهی داستان همخوانی داشت.
طول مدت ترجمه عشق و یک دروغ
و سرعت فوق العاده ی مترجمای نشر آداش که خدشه ای به صحت کتاب ها وارد نمیکنه.
ترجمهی کتاب عشق و یک دروغ چقدر طول کشید؟
نزدیک به سه ماه. البته چون چند مترجم بودیم میتونستیم توی مدت زمان کمتری ترجمهی کار رو به اتمام برسونیم ولی به خاطر حساسیتی که نشر آداش و گروه مترجمین داشتند و به خاطر اینکه همهی تلاشمون این بود که یک کار عالی ارائه بدیم تصمیم گرفتیم با نهایت دقت جلو بریم. برای همین کارمون سه ماه طول کشید.
اطلاعات کتاب
هر کتاب رو برای یه قشر خاص و دلیلی می نویسن. آداش از مترجم های این کتاب پرسید که کتاب رو به چه کسانی پیشنهاد میدن و درون مایه ی کتاب برای چه آدمایی پیشنهاد میشه:
این رمان برای چه سن و سالی مناسبه؟
جدا از سوژهی زیبایی که داره، به خاطر نظارت دقیق نشر آداش در چاپ کتابها به نظرمون همه میتونند این کتاب رو مطالعه کنند و فرقی نمیکنه که در چه ردهی سنی قرار گرفتن.
پیامی که این رمان قراره به خواننده برسونه چیه؟
مهمترین پیامی که این داستان داره قطعا صداقت خواهد بود. اینکه چقدر طی کردن یک مسیر میتونه قشنگ باشه اگه با صداقت همراه باشه مخصوصا اگه اول و آخر این مسیر به عشق برسه و قصهی دلدادگیها رو بیان کنه. چون عشقی که همراه با صداقت نباشه هرگز سرانجامی نخواهد داشت.
خیلی ممنونیم از مترجمای خوب آداش که اطلاعات خوبی در مورد عشق و یک دروغ با ما به اشتراک گذاشتن! امیدواریم شما هم از این مصاحبه لذت ببرین و خرید کتاب بهتون کمک کنه.
برای خرید کتاب عشق و یک دروغ، اثر مارگارت وست کلیک کنید.
–/مصاحبه کننده و نویسنده، صدای رسا.
من اکثرا کم کتاب ترجمه شده میخونم اما با خوندن مصاحبه و اطلاعاتی که در رابطه با این کتاب خوندم تصمیم گرفتم حتما بخونمش. ممنون از بودنتون