خلاصه کتاب
دهمین روز زمستان، یک عاشقانهی یخی از گندم سرمدی!
خلاصهی کتاب دهمین روز زمستان
داستانی عاشقانه در مورد دختری به اسم ساغر است. با وجود همه سختیهایی که در زندگیاش داشته پاک و نجیب زندگی میکند. مسئولیت خواهرزاده سه ساله خود را به عهده گرفته و همهی مادرانه هایش را خرج او میکند. به خاطر خواهرزادهاش احتیاج به پول دارد و به همین دلیل ناچار است تحت هر شرایطی این پول را تهیه کند. در اینجا مردی به اسم هومن وارد زندگیاش میشود و داستان زندگیشان به هم گره میخورد.
روزهای نوشتن دهمین روز زمستان
دهمین روز زمستان داستانی بود که به شدت موقع نوشتنش تعجیل داشتم. اونقدر نسبت به آدم هاش احساس مسئولیت میکردم که نمیتونستم رهاشون کنم. گاهی تصور میکردم این خیانت به شخصیتهای اصلی داستانمه و انگار تو یه جهان مبهم تنهاشون میذارم! این کتاب رو تقریباً توی یک سال و نیم تموم کردم. البته با تمام تحقیقاتی که انجام دادم.
در انتها به نظرم دهمین روز زمستان داستانی هست که هنوز هم دلم میخواد بارها و بارها مرورش کنم. بعد از تحریر این قصه به سراغ داستانهای دیگه رفتم و فکر میکنم این کار رو همیشه و همشیه انجام بدم. نویسندگی و ساخت یه جهان تازه و جذاب، دنیای پرشور گندم هست که مسلماً نمیتونه ازش جدا بشه.
مصاحبه: برای خواندن مطالب بیشتری دربارهی دهمین روز زمستان و نویسندهی آن اینجا کلیک کنید: لینک.
برش هایی از کتاب دهمین روز زمستان
– عشق سخته. عاشق که بشی باید منتظر مصیبتم باشی. عشق و مصبیت باهمن. کوفتی هرچی بیشتر بگذره هم بدتر میشه. مثل اعتیاده. معتادش که بشی هرچی میگذره بیشتر میخواییش تا آروم بشی.
واقعا عشق چطوری است؟ بعد از آنکه کسی عاشق میشود چه بلای بر سر خودش و قلبش میآید؟زندگی آدم بعد از عشق چطور میشود؟ آن جاذبه که میگویند میان دو نفر به وجود میآید چطور است؟
_ منتظر چی هستی؟ سیاه و کبودم کن! میخوای بهت اجازهاشو بدم؟
هیچ نمیگویم، من مبهوت صورتش هستم و او اجزای صورتش را جمع میکند. در ادامه میگوید: تو چته؟ دقیقا مشکلت چیه؟ با این دادوبیداد و این کارا میخوای چیو ثابت کنی؟ چرا داری جون میدی خودتو بد نشون بدی؟ چرا میخوای آدم بدی باشی؟ چرا میخوای هومن سابقو بکشی؟
شوکه میشوم، برای لحظهای حس میکنم یک نفر دیگر بهجای او این حرفها را میگوید. آخر چطور جرئت میکند اینطور بیپروا صحبت کند یا مستقیم نگاهم کند؟ چطور میتواند حرفی را به زبان بیاورد که این روزها همه میخواهند به من بفهمانند؟
ـ میخوای همه ازت بترسن؟ دوست داری بد بشی؟ از روزی که دیدمت داری خودتو میکشی که نشون بدی تو دیگه مثل قبل نیستی. از چی فرار میکنی؟ از خودت؟ از اونی که قبال بودی؟ برای چی؟ برای تنبیه آدمای اطرافت؟
مکث میکند، نمیدانم در صورتم چه میبیند که باعث میشود حرفهایش را ادامه بدهد.
ـ کسی که حاضر شده برای کمک به یه زن بیپناه اون کارو کنه به نظرم نمیتونه هیچوقت پلید باشه. مادرم و خواهرم میگفتن تو به همه کمک میکنی، میگفتن خودشون دیدن هرکس هر مشکلی داشت سراغ تو میاومد. اون خود واقعیته. حالا سعی میکنی اون مرد قبلی رو از بین ببری.
منتظر جوابم نمیماند و اجزای صورتش درهم میپیچد.
ـ من میفهممت. تو زجر کشیدی. سالها عذاب کشیدی. زندگی راحتی نداشتی. مجازاتت کردن بیاونکه گناهی داشته باشی. من میدونم چی بهت گذشته. چون مثل تو تجربهاش کردم. وقتی خیلی بیگناه بودم عذابم دادن، مثل تو… .
صحت و سلامت فیزیکی کتاب
موقع خرید این کتاب سلامت و ماندگاری کتاب خیلی مهمه. میتونم با افتخار بگم، نشر ما همیشه بهترین کاغذها و جلدها رو برای تولید کتاب انتخاب میکنه و با بهترین کیفیت چاپ، این کتاب ها رو به این دنیا میاره. چیزی که برای مهمه اینه که کاغذ تا جای ممکن ضخیم باشه که زود پاره نشه، به علاوه خیلی هم سنگین نباشه که مچ دستتون رو اذیت کنه.
موقع ارسال هم ما بازهم بهترین نوع بسته بندی ضدآب رو برای شما انتخاب میکنیم که به هیچ وجه نگران کتابتون نشین.
–/ نویسنده و گردآوردنده: صدای آداش
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.