خلاصه کتاب
کتاب صبح بخیر هیولا را میتوانم با این جمله معرفی کنم: “برخی از کارها ریشههای خاص خودشان را دارند. گاهی ریشهها باید درمان شوند و گاهی تنها شناختن آنها کافی ست.” با من در معرفی این کتاب همراه باشید:
خلاصهی کتاب صبح بخیر هیولا
صبح بخیر هیولا داستان چهار فرد با چهار داستان متفاوت از چهار منطقه و شرایط متمایز است. خود کاترین گلیندر، از دید خود داستان را برای ما تعریف میکند. ابتدا اجازه دهید با شخصیتهای داستانی آشنا شویم:
لورا در کتاب صبح بخیر هیولا
یک دختر با قدی متوسط که در شرکتی کار میکند. لورا به سخت کوشی عادت دارد. آیا تا به حال دیدید که برخی از آدمها برای پیشرفت بقیه خیلی زیاد زحمت میکشند؟ یا اینکه به راحتی کوتاهیهایی که در حقشان شد را میبخشند؟ لورا چنین فردیست.
لورا که اولین بیمار کاترین گلیندر هم هست. با شخصیت سرسخت، منظم و کمی لجبازش، باعث میشود کاترین روزهای سختی را در همان قدم اول تجربه کند.
این ویژگیهای لورا، به سختی و با زندگیای طولانی به دست آمده بود.
پیتر در کتاب صبح بخیر هیولا
پیتر از آن دسته نوازندههای آرام است که شاید هرکسی از همان اول از ارتباط زیبای او با پیانویی که مینوازد لذت ببرد. همچنین آرامش و خجالتی که دارد، میتواند حتی او را دوست داشتنی نشان بدهد. اما داستان این همه آرامش از کجا میآید؟ چطور یک آدم میتواند به چنین نوازندهی خوبی تبدیل بشود؟
مادلین در کتاب صبح بخیر هیولا
مادلین داستانی است که در داستانش شما میفهمید چرا اسم این کتاب “صبح بخیر هیولا” گذاشتند. او تحت فشار عصبی، زندگی سختی را گذراند. و حالا از پرواز و هواپیما میترسد. به علاوه بسیار سخت گیر بوده و از غذا خوردن فرار میکند.
پدرش هم فرد جالبی ست. او همیشه با مهربانی زیادی با همسرش برخورد میکند. (حالا چه مادر لورا و چه همسر بعدی) و این مهربانی به قدری ست که شما ممکن است در دلتان بگویید خوش به حال همسر این فرد.
دنی در کتاب صبح بخیر هیولا
آخرین شخصیتی که به آن میپردازم (هرچند آخرین داستان کتاب نیست!). دنی سرخپوستی ست که بر مورد نسل کشی فرهنگی قرار گرفته است و حالا دیگر مثل یک سرخ پوست برخورد نمیکند. دیگر یک سفید پوست شده. اما مردی ست که هیچ وقت از چیزی شکایت نمیکند و همیشه برای همین از طرف کارفرمایش، مورد احترام قرار میگیرد.
خب سوالی که پیش میآید این است: مشکل کجاست؟
اصل مطلب در صبح بخیر هیولا
داستان از اینجا شروع میشود که این ویژگیهای به ظاهر عادی، اصلا عادی نیستند. و براثر اتفاقات زیاد و در مدتی طولانی به وجود آمدهاند و همین مسئله آنها را به حدی از فشار روانی کشاند که خود را به مطب کاترین گلیندر برسانند.
چرا کتاب صبح بخیر هیولا
چون با خواندن کتاب صبح بخیر هیولا متوجه میشوید. رفتارهای ساده ولی مکرر، در طولانی مدت چطور میتوانند روی روان برخی از افراد تاثیر بگذارد.
به علاوه برخورد با آدمهایی که چنین روزهای سختی را پشت سر میگذارند، کار راحتی نیست و باید برایش تمرین کنیم.
این کتاب برای دانشجویان روانشناسی و هرکسی که دوست دارد رفتاری درست و سازنده با این آدمها داشته باشد، مناسب است.
*** اگر هنوز برای خرید این کتاب تردید دارید، میتوانید بخشی از داستان لورا را در قسمت خلاصهی کتاب بخوانید.***
دربارهی کاترین گلیندر
سلام!
من 25 سال روانشناس بودم. همیشه درکار به جزئیات توجه میکردم. بعد از مدتی دکتری گرفتم و تمرکزم در مورد تأثیر داروین بر فروید بود.
سرانجام در 50 سالگی تصمیم گرفتم که کار خصوصی روانشناسی را ترک کنم و نویسنده شوم. در دهی 1950، خاطرات کودکی را در کتابی به نام “نزدیک آبشار” نوشتم. و اولین کتابم، 150 هفته در لیست پرفروش ترینهای کانادا و در ایالات متحده بود. نامزد جایزه Trillium و برنده جایزه Different Drummer هم شد. آن روزها کاملا شوکه شدم که اینقدر این کتاب خوب در آمد. داستانش دربارهی زندگیام در لویستون، نیویورک بود. من از چهار سالگی به طور تمام وقت کار میکردم و مواد مخدر را از داروخانه پدرم با یک راننده ماشین تحویل سیاه پوست به نام روی تحویل میدادم. این کتاب در مورد ماجراهای ما “در زمینه تحویل دارو” بود.
کتابهای بعدی کاترین گلیندر
از آنجایی که اولین خاطرات من بسیار موفق بود، جلد دوم را در مورد سالهای نوجوانی خود در دهه 60 در بوفالو، نیویورک نوشتم. نام آن “پس از سقوط” است. و دوباره کتاب مملو از اقدامات دختری است که به نظر میرسد “کمی در لبه” است. من با قتل، افبیآی، آتشسوزی سه زنگ هشدار، تراژدی درگیر میشوم و به دلایلی توانستم در بیشتر آنها سرگرمی زیادی داشته باشم. کتاب “پس از سقوط” در نوامبر 2009 در کانادا منتشر شد و از آن زمان تاکنون در لیست پرفروش ترینها قرار دارد. همچنین در نوامبر 2010 در آمریکا و انگلستان منتشر گشت. (پنگوئن وایکینگ)
در سال 2005 از چیزهایی که سالها پیش در مقطع تحصیلات تکمیلی یاد گرفته بودم استفاده کردم و رمانی هیجانانگیز به نام اغوا نوشتم. (رندوم هاوس) خط آغازین کتاب این است: «شوهرم را کشتم و نکته شرمآور این است که فراموش کردم چرا». این در مورد زنی است که به جرم قتل در زندان است و داروین و فروید را میخواند تا بفهمد کجا اشتباه کرده است. من شگفت زده شدم که چقدر این کتاب در اروپا محبوب شده است. به علاوه برنده جایزه DER SPEIGEL برای بهترین اثر هیجانی در آلمان شد.
من بیش از 40 سال است که ازدواج کردهام. (خب دیگر نمیدانم چه چیزهایی باید بنویسم. همینهایی هم که تا به حال نوشتم، حاصل بارها خط زدن، دسته بندی کردن و بازنویسی ست.)
اگر میخواهید بیشتر با این نویسنده آشنا شوید، به صفحهی او در آمازون سر بزنید: لینک.
صحت و سلامت فیزیکی کتاب
موقع خرید کتاب صبح بخیر هیولا سلامت و ماندگاری کتاب خیلی مهمه. میتونم با افتخار بگم، نشر ما همیشه بهترین کاغذها و جلدها رو برای تولید کتاب انتخاب میکنه و با بهترین کیفیت چاپ، این کتابها رو به این دنیا میاره. چیزی که برای مهمه اینه که کاغذ تا جای ممکن ضخیم باشه که زود پاره نشه، به علاوه خیلی هم سنگین نباشه که مچ دستتون رو اذیت کنه.
موقع ارسال هم ما بازهم بهترین نوع بسته بندی ضدآب رو برای شما انتخاب میکنیم که به هیچ وجه نگران کتابتون نشین.
–/ نویسنده و گردآوردنده: صدای آداش
امیر –
عالیه