افتخارات کتاب دختری که بودم از زبان خود آپریل هنری

صدای آداشنویسنده: صدای آداش
بازدید: 1,128 بازدید
عکس دیگری از کتاب دختری که بودم

در این مقاله به افتخارات کتاب دختری که بودم می پردازیم. تمامی نوشته هایی که می خونید، از زبان خود آپریل هنریست:

در مورد کتاب

چهارده سال پیش، آریل و خانواده اش به جنگل میرن تا یه درخت کریسمس قطع کنن، اما دیگه هیچ وقت این خانواده به خونه برنگشتن. از بین این خانواده ی سه نفره، دختر سه سالشون در وال مارت پیدا میشه.

از اونجایی که جنگل با محلی که دختر پیدا میشود، فاصله ی زیادی داشت، طول میکشه تا پلیس ها و بقیه ی مسئولان امنیتی شهر، این کودک رو به زوجی که در جنگل کشته شدن، ربط بدن.

جسد مادر آریل که به ضرب 19 ضربه ی چاقو کشته شد، در جنگل پیدا میشه. از اونجایی که ارتباطش با پدر آریل خوب نبود، همه فکر میکنند که این اتفاق تازه افتاد. خود آریِل هم به سرپرستی گرفته میشه. سرپرست جدید اسمش رو میذاره اولیویا، ولی خب این قسمت از زندگی هم با این دختر خوب تا نمیکنه و اینجا هم شکست می خوره.

چند سال بعد، استخوان هایی در جنگل کشف میشن و متوحه میشن که پدر آریل هم کنار مادرش به قتل رسید و این قاتل بود که بچه رو به وال مارت برد. حالا آریل یا اولیویا، فرقی نداره، دنبال کشف هویتشه.

اما آیا میتونه قبل از اینکه قاتل اون رو پیدا کنه، رازش رو برملا کنه؟

افتخارات کتاب دختری که بودم

  1. کتاب پرفروش بین انتخاب های کودکان ILA
  2. برنده ی جایزه ی آنتونی
  3. برنده ی جایزه ی ادگارد. (جایزه ای که در آمریکا به برترین نوشته های معمایی میدن.)
  4. جزء کتاب های محبوب در تگزاس
  5. برنده ی جایزه ی Lowa ی نوجوان
  6. برنده ی جایزه ی میزوری ترومَن
  7. جایزه ی مربوط به برترین کتاب نوجوان هند
  8. برگزیده ی خریداران نوجوانان در داکوتای جنوبی
  9. جزء لیست Bank List
  10. برنده ی جایزه ی اوراگن
  11. محبوب ترین کتاب در کتابخانه ی مولتاماه.

خرید کتاب دختری که بودم.

در ستایش این کتاب…

“آپریل هنری در این کتاب با شروعی زیبا که مربوط به فرار اولویا از دست قاتل است، در حالی که دستانش به دستبند بسته شده، شروع کرده. داستان با فلاش بک هایی که ما را به مهم ترین قسمت داستان میرساند، ادامه می یابد. این کتاب برای سنین نوجوانان و دانش آموزان دبیرستانی، کتابی پرهیجان و خارق العاده است و توصیه می شود.”

VOYA (صدای نوجوانان)

“اولویا سال ها فکر میکند، پدرش قانل مادر اوست و با 19 ضربه ی چاقو چنین جنایتی را انجام داده و سپس او را در وال مارت رها کرده است. اما سال ها بعد، روزی پلیس زنگ در را می زند و خبری که انتظارش را ندارد به او می گوید، بله، پدرش قاتل نیست، جنازه ی او هم تنها یک مایل جلوتر از مادرش پیدا شده است. این قاتل بوده که او را از جنگل خارج کرده است. اولویا برای شرکت در مراسم یادبود پدرش، به زادگاهش برمیگردد. هیچ کس او را نمیشناسد و اولویا تصمیم میگرد از این مسئله به نفع خودش استفاده کند. اولویا با کمک افرادی کلیدی، به شدت به جواب ماجرا نزدیک می شود ولی همین پیروزی او را در خطر مرگ و رویارویی با قاتل مواجه می کند. این رمان آپریل هم، رمانی بسیار سریع و روان است. و خواندنش شما را به یاد کتاب “استخوان های دوست داشتنی” اثر سبولد می اندازد. خواندن این کتاب به نوجوانانی که به کتاب های معمایی علاقه دارند، توصیه می شود.”

مجله ی کتابخانه ی مدرسه

“یک کتاب همه جانبه و پر رمز و راز.”

جوهر نوجوان

الهامات

یک: این داستان از اتفاقی واقعی الهام گرفت که در سال 1980 رخ داد. آن موقع هم بعد از سی سال، جسدی جدید پیدا شد و تمام تصورات رو فرو ریخت.

دو: در پرداخت شخصیت اول آپریل هنری از خودش گرته برداری کرد.

سه: آپریل هنری هم مانند آریل در مِدفورد به دنیا اومد. بخش های زیادی از این کتاب هم وقتی به مادرش سر زد، در همین شهر دید.

چهار: آپریل هنری در این کتاب در مورد همه ی چیزهایی که خودش در خونشون در این شهر دوست داشت، گفت. مثلا تپه ای که ازش حرف زد یا دره ای که گفت شبیه دوتا دستی هست که همدیگه رو گرفتن. درخت های همیشه بهار و قبرستون قدیمی ای که در موردش حرف زد و موقع نوشتن کتاب، اونجا قدم میزد.

پنج: آپریل هنری گفته که شخصیت نورا که همسایه ی آریل بوده، از روی مادرش نوشت. قیافه ش، لباساش، بیماری قلبیش و حتی حالت قدیمی ای که داره، همه دقیقا شبیه مادر آپریل هنری هست.

شش: دستنبدی که نورا به آریل میده و در کل داستان براش موثره، در اصل دستبندیه که مادر آپریل هنری بهش داد و خودش آپریل بسیار دوستش داشته.

dastband

هفت: سال 2013 که مادر آپریل هنری در بستر بیماری میافته، آپریل میره تا ازش مراقبت کنه و اونجا باهم، چند فصل اول این کتاب رو میخونن. مادرش متوجه میشه که آپریل این کتاب رو نوشت تا یه قسمت هرچند کوچیکی از مادرش رو در این کره ی خاکی نگه داره.

برای خرید کتاب دختری که بودم، اینجا کلیک کنید: اینجا.

دسته بندی وبلاگ
اشتراک گذاری
صدای آداش، یعنی هرکی که از آداش میگه و با کتاب خوندن حال خوبش رو پیدا می کنه.من اینجا برای شما از کتابامون میگم و خوشحال میشم شما هم نظرتون رو با من به اشتراک بذارید!
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اینستاگرام ما را دنبال کنید
سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت