خلاصه کتاب
خلاصه ی شاید تمام عمر
فرشته دختر دردانه ای است كه پس از سالها انتظار، تنها چشم و چراغ خانه ی حسين آقا می شود. او در پانزده سالگی عاشق پسر نوجواني هم سن و سال خودش شد و آنها پس از دردسرهای بسيار، موفق به ازدواج با يكديگر می شوند، ولی در اوج عشقی ديوانه وار، با چشمای اشكبار ناباورانه آنها را از هم جدا می شوند تا اينكه…
فرشته ياد اين عشق را تمام عمر بر دوش می كشد.
چند جمله از کتاب شاید تمام عمر
زمان نمیگذشت. دقیقههای سربی و آهنینی که بغض و اندوه گلویش را میفشرد و راه نفسهایش را مسدود میکرد. او زنده بود، نفس میکشید، اما درست مانند کسی که زهر نوشیده است. و این زهر میرفت تا اندکاندک اثر کند.
طوفان مهیبی در راه بود، باید تمام زندگیاش را به دست آب میسپرد. کسی نمیدانست، شاید در ساحل امنی دوباره آوارههای زندگی بربادرفتهشان را باز مییافتند.
دلهرهای ته دلش را چنگ میزد. زندگی برای فرشته مانند تونل وحشت میگذشت. هر لحظه عروسک مهیبی بر سر راهش برای او دست تکان میداد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.