خلاصه کتاب
خلاصه ی ابرام خان
ابرام خان یکی از درجهداران بلندپایه ی دوره رضاخان و محمدرضاشاه است. وی بعد از فوت پدر و مادرش ارث زیادی نصیبش می شود اگر شرط پدر را عملی کند. شرط پدرش برای گرفتن ارث ازدواج ابرام خان است. ابرام خان به خاطر لجبازی آنی دختری را انتخاب می کند که…
***این داستان واقعی است!
چند جمله از کتاب ابرام خان
خودخواهم؟ آره هستم ابرام خان، هرکی عاشقه هست. وقتی میگم تو مال منی، نه اینکه بخوام قلابت کنم به خودم، نه به قرآن. اما دوس دارم تو رو مال خودم بدونم. درست مثل اتاقم که مال منه، درست مثل شونه م، چارقدم! نه اینکه مثل اونا باشی خدای نکرده، نه اصلا! ولی میخوام وقتی کسی تو رو دید، نشونی منو توی تو ببینه… متوجه منظورم میشی؟ می دونی، میخوام نشونم رو توی تو ببینن. تا تو رو دیدن، بگن مال فلانیه..
دلم این روزا اسفنجی شده ابرام خان.با هر خاطره ای از شما که زورش بیشتر بچربه و دلمو بیشتر فشار بده،اشکم در می آد…چی می شه یه کم آرومتر باهام خاطره بسازین..
حس میکنم یا من صدها نفرم، یا این ها در من زنده هستند و نفس می کشند ابرام خان! می دانی؟ هرشب از دلتنگی تو میمیرم و هر روز صبح به امید دیدنت یک آدمِ دیگر در من جان میگیرد و به دوستداشتنِ دیوانه وار تو ادامه میدهد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.