مصاحبه با سهیلا سرحدی در مورد کتاب ناکار

صدای آداشنویسنده: صدای آداش
بازدید: 1,136 بازدید
عکس دیگری از جلد کتاب ناکار

تصمیم گرفتیم در مورد با سهیلا سرحدی هم در مورد کتاب ناکار حرف بزنیم تا ببینیم موقع نوشتن این کتاب چه اتفاقاتی افتاد.

مثل همیشه سوال اول مربوط به این بود که

چرا این داستان اصلا؟

با چه ایده ای این داستان رو استارت زدین؟

به اصفهان سفر کرده بودم و یکی از روزهایی که با خواهرم بیرون رفته بودم توی یک مکان تفریحی متوجه زنی اعتیاددار و ژنده پوش شدم. تصویر اون زن ژنده پوش باعث شد جرقه ی این ایده به ذهنم برسه.

چرا حس کردین این ایده می تونه قشنگ باشه؟

آسیب‌های اجتماعی زیادی بنابراین این موضوع توی جامعه با زندگی ها گریبانه. میدونستم تلفیقی از آسیب اجتماعی با عشق میتونه جذاب باشه و شاید برای کسانی که گمان میکنند سیاهی تنها رنگ این دنیاست امیدی برای زندگی دوباره باشه.

شخصیت های داستان

ساختن یک شخصیت برای نویسنده یکی از سنگین ترین کارهاست.

آیا شخصیت ها واقعی هستن؟

بله، بیشتر شخصیت های پر رنگ داستان من، برگرفته از افرادی هستن که توی زندگی شخصی بنده تاثیر زیادی داشتن.

(*** این داستان واقعی است.)

خودتون بیشتر در کدوم شخصیت ظاهر شدین؟

هیچکدوم. من نفر سومی بودم که میتونست از دور نظاره گر زندگی افراد مهم زندگیش باشه و با اونها همدردی کنه.

روزهای نوشتن

روزهایی که یک رمان نوشته میشه میتونه خیلی قشنگ باشه. نوشتن صحنه هایی که شما باهاش می خندین یا گریه میکنین برای یه نویسنده می تونه خیلی شیرین یا خیلی سخت باشه.

شده با یک قسمت از کتاب گریه کنین؟ اگر میشه سربسته بگین کجاش؟

بله. قسمتی از التماس های صحرا برای حرف زدن با پدرام. اون صحنه برای من یادآور یکی از تصاویر واقعی زندگی خودم هست.

حتما در هر رمان قراره شخصیت اصلی سختی هایی بکشه، این رمان هم همین طور، جایی دلتون برای شخصیت اصلی سوخته؟

بعله، از اول داستان همراه با شخصیت اصلی بارها همزادپنداری کردم و غصه اون رو مثل یک دوست خوردم.

این رمان بیشتر روزها نوشته شده یا شب ها؟

شب ها، مابین ساعت یک بامداد تا چهارصبح.

(شب، همیشه شب✨❤… )

موقع نگارش این رمان چه آهنگهایی رو بیشتر گوش دادین؟ و با چه چیزی خودتون رو در فضاش غرق میکردین؟

با چند آهنگ همراه با این رمان زندگی کردم. لیلا و شاه‌بیت مسیح و آرش، موزیک های علیرضا قربانی و موزیک قاف علیرضا طلیسچی.

اگر خواننده بخواد رمان شما رو بخونه، به نظرتون چه محیطی می تونه بیشترین ارتباط رو با کتاب بگیره؟

تراس، کنار پنجره، نیمه شب و ساعت های بین یک بامداد تا پنج صبح در خلوت اتاق و تنهایی.

جلد کتاب ناکار

بریم ببینیم قلب قرمز کتاب ناکار از کجا اومده:

در مورد طرح جلد رمان یه کم برامون بگین؟

رنگ خنثی جلد کتاب یادآور خنثی شدن تمام غمهاست، قلب قرمز یادآور تلفیقی از غم و عشق در دل کتابه، شما با دیدن جلو کتاب میتونید حدس بزنید قراره با گذشتن از تاریکی و رسیدن به روشنایی و عشق رو به رو بشین.

از خود کتاب ناکار…

خب داستان واقعیه و بسیار در وصف حس و حال خوب عمل کرده. باید بخونین تا ببینین نویسنده چقدر ریز به ریز همه چیز رو به تصویر کشیده. از خود ساحتار کتاب پرسیدیم.

برای نوشتن این رمان کجاها برای تحقیق رفتین؟

مرکز ترک اعتیاد زنان، صحبت با شخصی که مبتلا به اعتیاد بوده و خیلی چیزها رو تجربه داشته.رفتن به آزمایشگاه های پاتولوژی. صحبت با یک دکتر در رابطه با مسمویت کودکان.

نگارش این کتاب چقدر طول کشید؟

از اول اردیبهشت تا پایان اسفند ماه.

این رمان برای چه سن و سالی مناسبه؟

?از پانزده سال مناسب هست تا سن های بالا.

پیامی که این رمان قراره مخابره بکنه چیه؟

بعد از هرتاریکی روشنایی در انتظارمونه. برای جوانه زدن هیچ وقت دیر نیست. و تاثیرگذارتر از همه، یادمان باشد اونچه که قلب میگه و عقل میپذیره رو پس نزنیم. نذاریم دیر بشه. گاهی دیرشدن ها تاوان های زیادی داره. زخمهای زیادی روی روح به جای میگذاره.

(واقعا طلوع نور رو در این کتاب دوست داشتم)

قهرمان داستان رو دوست دارین یا ضدقهرمانش رو؟

بدون شک قهرمان داستان رو دوست دارم. چون برگرفته از شخصیتی واقعی بوده.

خرید کتاب: کتاب ناکار از سهیلا سرحدی.

ممنون بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتین!❤

دسته بندی وبلاگ
اشتراک گذاری
صدای آداش، یعنی هرکی که از آداش میگه و با کتاب خوندن حال خوبش رو پیدا می کنه.من اینجا برای شما از کتابامون میگم و خوشحال میشم شما هم نظرتون رو با من به اشتراک بذارید!
مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اینستاگرام ما را دنبال کنید
سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت