در این قسمت با بانو نیلوفر رستمی جلیلیان مصاحبه کردیم و از خودشون پرسیدیم:
مصاحبه با نویسنده ی کتاب آوای جنون
خوندن هر کتاب همیشه در ذهن برای خواننده این سوال رو ایجاد می کنه که، نویسنده ی این کتاب چطور آدمی بوده؟ چند سالشه؟ در چه محیطی زندگی میکنه؟ یا اصلا دنیای ذهنیش چطور بوده؟
آداش هم مثل شما کنجکاو هست و این مقاله هم سر همین نوشت. این بار در خدمت بانو نیلوفر رستمی جلیلیان، نویسنده ی رمان آوای جنون بودیم:
از خود نویسنده
بانو نیلوفر رستمی جلیلیان، یک بیوگرافی از خودتون به ما می گین؟
به نام خدا. من نیلوفر رستمی جلیلیان هستم، متولد 26 بهمن 1378. در مقطع کارشناسی بیولوژی سلولی مولکولی میخونم. اصالتا کورد هستم و ساکن کرمانشاه.
از چند سالگی نوشتن رو شروع کردین؟
نویسندگی هیچوقت برای من از یک جای به خصوص شروع نشد. از همون سنهای پایین، اوایل جملهنویسی، بعد انشاها و انواع مسابقات دبیرستان و درنهایت با مقالههای دانشگاهی، همیشه همراهم بود و در وجودم نفس میکشید. اما به طور رسمی شروعِ کارِ من با تایپ اولین رمانم، آوای جنون، در سن نوزده سالگی استارت خورد.
آیا از کودکی هم عاشق دنیای کتاب بودین؟
بله خیلی زیاد! از زمانی که یادم میاد دنیای داستانها رو خیلی دوست داشتم.
به وقت نوشتن…
چطور ایده به ذهنتون میاد؟
بستگی داره! ایده میتونه از دیدنِ یک چهرهی به خصوص تو خیابون، تا صحبت دوتا دوست یا کوبیده شدنِ درب یک مغازه برای من ساخته بشه.
اما معمولا ایدههام از دل جامعهست و سعی میکنم حرفهای فرو خوردهی خیلی از آدمها رو بازگو کنم. از طرفی هم کلیشهها و تابوهایی در زندگیهای ما وجود داره که من سعی میکنم با رمانهام اونها رو زیر پا بذارم و بگم که اگر سنت یا حرفی از قدیم مونده، صرفا درست نیست و میشه تغییرش داد.
چه اوقاتی از شبانه روز می نویسید؟
راستش نوشتن برای من چهارچوب نداره و اصلا دلم نمیخواد به یه زمانِ بهخصوص محدودش کنم. هروقت که ایده به ذهنم بیاد، همون لحظه شروع به نوشتن میکنم. حتی اگه توی تاکسی یا خیابون باشم یه گوشه میشینم و شروع میکنم به تایپ.
چند مدت قبل از نوشتن هر کتاب تحقیق میکنید؟
معمولا یک هفته تا یک ماه. چون موضوعات خاص و معمایی رو انتخاب میکنم، قبل از شروع رمان یک تحقیقِ کلی انجام میدم تا به قولی رشتهی کلام و اصول رو یادم نره. اما در حین نوشتن هم با هر پلات دوباره و این بار به صورت کامل و از منبعهای موثق تحقیق انجام میدم.
عجیب ترین چیزی که تا به حال برای نوشتن سرچ کردین، چی بوده و برای چه کتابی؟ (سوال خود صدای رسا بود)
آیا گلوله میتونه به کسی اصابت کنه که جلیقهی ضدگلوله تنش کرده؟(رمان آوای جنون)
در چه صورتی این امکان وجود داره که فرزند، نام خانوادگیِ مادرش رو داشته باشه؟(رمان سورئالیسم)
اولین مشوق شما برای نوشتن کی بود؟
خدا! همیشه امید و انگیزهی نوشتنم رو از خدا و فردایی که میدونم قراره برام بهتر بسازه دریافت میکنم… و اولین مشوق هم برای من، خودِ خدا بود که دنیای داستان رو مثل یه خورشیدِ عاری از غروب به زندگیم نشون داد و دنیای من رو روشن کرد.
تا به حال با کارتون گریه کردین یا شاد شدین؟
بله خیلی پیش اومده. من با رمانهام زندگی میکنم و کاراکترهایی که میسازم بخشی از وجودِ خودم هستن. بخاطر همین غمشون غمِ منه و شادیشون شادیِ من.
ترجیح میدین رئال بنویسید یا زاییده های ذهن خودتون رو؟
رمانهای من ترکیبی از رئال و تخیله. سعی میکنم موضوعاتِ انتخابیم از دل جامعه باشه، همچنین هرگز قهرمانساز نیستم و اینجوری نیست که دنیای قصههام چیزی به دور از دنیای حقیقی و اطراف باشه. با شخصیتهایی خاکستری، معضلات اجتماعی و تابو و باورهای غلط رو به چالش میکشم.
قانون خاصی دارید که هر روز بنویسید یا هر وقت که تونستین می نویسین؟
نویسندگی برای من مثل نفس کشیدنه! هیچکس نمیتونه از نفسهاش، حتی برای یک روز دست بکشه که من بتونم. هرروز، حتی اگه شده در حد یک جمله مینویسم. مینویسم که زنده بمونم.
چقدر ویژگی های خودتون رو وارد شخصیت های داستان میکنین؟
هرکدوم از شخصیتهای من بخشی از ویژگیهای ظاهری، رفتاری و طرز فکر خودم رو دارن. اما هیچکدوم به طورِ کامل خودِ من نیستن.
حرف های کلی
بازار نویسندگی رو در ایران چطور می بینین؟
فکر میکنم سرانهی مطالعه در کشور ما به شدت پایینه… و این امر ریشههای مختلفی داره. از موضوعات نامناسبی که برخی نویسندهها انتخاب میکنن گرفته تا هزینههای بالای کاغذ و درنهایت انواع مشغلهها و سختیهای روزمره، باعث میشه مخاطب زمان و حوصلهای برای مطالعهی کتاب نداشته باشه.
به نظرتون پنج سال دیگه نیلوفر رستمی جلیلیان کجا وایستاده؟
از اونجایی که به شدت رشتهی دانشگاهیم رو دوست دارم، فکر میکنم وسط آزمایشگاه با یه روپوش سفید نشستم و دارم فصل دوم از آوای جنون رو مینویسم.
حرف یا پیشنهادی برای کسایی که در ابتدای این راه هستن؟
من خودم هنوز خیلی تازهکارم، قطعا در اون جایگاه نیستم که بخوام کسی رو راهنمایی کنم و در این حرفه تاابد آموزنده و شاگرد خواهم موند. اما اگه بخوام یه پیشنهاد دوستانه داشته باشم، میتونم بگم از حرف زدن نترسید و در عوض از سکوت بیزار باشید! قضاوت براتون مهم نباشه و حتی اگه سبک و طرز فکرتون جدیده، یک نیما یوشیجِ جدید و خالق یک متد نیماییِ تازه باشید.
آداش از خودش پرسید…
چی شد که با آداش آشنا شدین؟
از طریق صفحهی اینستاگرام. دنبال نشری میگشتم که کیفیت کتاب، ویراستاری و حمایت از نویسنده رو به سیاستهای غلطِ خیلی از نشرها ترجیح بده… و به نظرم نشر آداش، بهترین نشر اومد.
اگه بخوایین یه جمله، پیشنهاد، یا اصلا هر حرفی به آداش بزنین اون چیه؟
ممنونم که ما رو با قلم، طرز فکر و محتوای کتابمون قضاوت میکنید و حمایتتون از نوقلمها هرگز دریغ نشده.
(خیلی هم ممنونیم بانو❤:)!)
و سوال آخر: به نظر شما آداش یعنی…؟
خانوادهای حامی و هرروز درخشانتر از روزِ قبل.
با تشکر از وقتی که گذاشتین!
با تشکر از شما که این فرصت رو در اختیار من قرار دادید.
اگه دلتون خواست کتاب قشنگ بانو نیلوفر رستمی جلیلیان رو بخونین، کلیک کنید!
-/مصاحبه و نویسنده، صدای رسا